عروسي و مريضي
سلام به همه دوستان خوبم
توی چند روز گذشته خیلی سرم شلوغ بود و نتونستم بیام و آپ کنم
چهارشنبه هفته گذشته عروسی یکی از همکارامون بود و مهرسا خانوم که انگار رفته باشه پارک ، دائم در حال بازیگوشی بود و خیلی بهش خوش گذشت
شب جمعه هفته پیش رفتیم خونه مامان اینا .خاله ماریا اینا از تهران اومده بودند و مهرسا اینقدر با بچه ها شیطونی کرد که دیگه نگو و نپرس .دختر نازم نصفه شبی تب کرد و تا صبح ناله کرد اوایل هفته هم کم و بیش تب داشت و دائم لجبازی میکرد و هی می گفت پاهام درد می کنه منم تونستم براش از دکتر گوش و حلق و بینی برای ٤ شنبه نوبت بگیرم تازه وسط هفته بود که خودمم گلودرد گرفتم و متعاقباً آنفولانزا تازه فهمیدم عزیزکم چه گلودردی رو تجربه می کنه
روز سه شنبه بود که دیدم سرمای مهرسا به سینش زده دیگه درنگ رو جایز ندیدم و رفتیم دکتر : دوباره آنتی بیوتیک و ...(سفکسیم ٤ سی سی،گایافنزین ٣،سالبوتامول٣.٥) منم کلی آمپول نوش جان کردم
چهارشنبه خونه بودیم و حالم بهتر شد اما مهرسا اینقدر تو سینش خلط بود که دوبار هرچی بهش داده بودم بالا آورد اما خدا رو شکر از بعداز ظهر چهارشنبه حالش خیلی بهتر شده
پنج شنبه هم رفت خونه مامان اینا چون من تا ساعت ٤ کلاس داشتم بعد از ظهر که از دانشگاه میومدم هوا به حدی سرد شده بود که من دوباره حالم بد شد و تا شب همینطور سردم بود و از سرما می لرزیدم
دیروز هم خونه مادر شوهرم بودیم ولی بعد از ظهرش حسابی استراحت کردم و خدا رو شکر امروز هر دومون بهتریم