سلامی دوباره
سلام به همه دوستان خوبم سال نو رو بهتون تبریک میگم و سالی پر از برکت و سلامتی برای همتون آرزو می کنم
مدتی که نبودم اتفاقات زیادی افتاده (علت نبودنمون هم یکیش عدم دسترسی به نی نی وبلاگ و بعدش قطع بودن اینترنت بود )
- یکی اینکه به حول و قوه الهی تونستیم خونمون رو عوض کنیم و یه خونه بزرگتر و ٣ خوابه بگیریم (روبروی خونه داداشم )
اولش در گیر انتخاب کاغذ دیواری و کفپوش اتاق ها و رنگ آمیزی خونه و انتخاب پرده و ... بعدشم پایان سال و درگیری انتقال سند و بانک و ثبت اسناد و بنگاه و دفترخونه و خریدار و فروشنده و خلاصه اعصاب خوردیهای فراوان که دیگه نگو و نپرس (فکر کنم چند سالی از عمرم کم شد اینقدر که حرص و جوش خوردم)
این چند مدته هم زن دایی فرشته تو نگه داشتن مهرسا و جابجایی خونه خیلی کمک حالمون بود که از همین جا ازش تشکر می کنم و امیدوارم که بتونم براشون جبران کنم .
- و دیگه اینکه یه مشکل خیلی خیلی اساسی که نمیتونم عنوان کنم تو زندگیم پیش اومده بود که خدا رو شکر خدا بهمون رحم کرد و رفع شد(امیدوارم که دیگه تکرار نشه و برای هیچکس هم پیش نیاد).
تو این مدتی که مشغول جمع کردن وسایل خونه بودیم و چون خونمون هم خيلي كوچك بود و همه چيز درهم برهم بود مهرسا جون خيلي لجباز شده بود ولي الان خيلي بهتر شده
يه روز قبل عيد هم كه مشغول جابجايي خونه بوديم مهرسا گير داد كه بره تو جكوزي و ما هم وقت نكرديم كه زود بياريمش بيرون خانوم خانوما سرما خورد
يه چند روزي بهش دارو دادم اما چون تو عيد ديد و بازديد زياد بود مهرسا هم مستعد ،سرماخوردگيش عفوني شد و مجبور شديم ببريمش دكتر و دوباره آنتي بيوتيك (سفكسيم هر 12 ساعت 3.5 سي سي) و ...
اينور سال هم دختر عموم نمي تونه بياد و مهرسا اين چند روزه مهمون زنداييش بوده و گاهي هم خاله مرجان مياد . امروز هم دوباره با كلي گريه زاري روانه مهد كودك شد.
خلاصه خبر زیاده و وقت کم و حافظه هم که دیگه یاری نمیکنه
عکسها هم رو تو ادامه مطلب ببینید:
عکسهای خونه قبلی:
عکسهای مهکامه
عکسهای خونه جدید:
مراسم پیش تولد (البته اگه این روزا بخواهیم به ساز مهرسا خانوم برقصیم باید هر روز براش کیک بخریم و شمع فوت کنه و از این صحبتها
منطقه آزاد ١٢ فروردین
جاده منتهی به آبشار ویسادار (پره سر)١٣ فروردین (١٣ بدر)