مهرسامهرسا، تا این لحظه: 15 سال و 8 روز سن داره

مهرسا هستي مامان

عمل لوزه مهرسا

1391/7/1 19:01
نویسنده : مهرانه
1,982 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام خدمت همه دوستان عزيز

به حول و قوه الهي مهرسا جون رو دو هفته پيش برديم براي عمل لوزه و البته عمل به موفقيت انجام شد و مهرسا جون هم الان خدارو شكر خوبه .

جريان از اين قرار بود كه تعطيلات عيد فطر رفته بوديم اردبيل مهموني ،مهرسا هم كه طبق معمول سرما خورده بود و موقع خواب هم بي قرار (به خاطر بد نفس كشيدن ) به همين دليل تصميم گرفتيم وقتي برگشتيم حتما ببريمش پيش دكتر كوشا.دكتر هم بعد از گرفتن عكس از لوزه مهرسا گفت كه بايد عمل بشه ،اما فقط توي كلينيك عمل مي كرد راستش من و بابايي يه كم ترسيديم آخه مهرساي من خيلي كوچولو و ريزه ميزه هستش به همين دليل تصميم گرفتيم با يه دكتر ديگه مشورت كنيم با توصيه يكي از دوستان پرستار كه پسرش رو سال گذشته پيش دكتر قاسمي عمل كرده بود ،مهرسا رو برديم پيش دكتر قاسمي ؛دكتر تا مهرسا رو ديد گفت كه خيلي كوچولويه اما وقتي عكسش رو ديد گفت كه لوزه مهرسا خيلي بزرگه و بايد عمل شه .دكتر مهرسا رو روانه شنوايي سنجي كرد و اونجا هم مهرسا زياد همكاري نكرد و سوالات رو درست جواب نمي داد و البته گوش ميانيش هم  كمي مايع داشت بنابراين حدود 10 روزي آنتي بيوتيك خورد تا اينكه دكتر ببينه آيا نياز هست تو گوشش vt بزاره كه خدا رو شكر مايع گوشش برطرف شد و نيازي به گذاشتنvt  نبود .

مهرسا شب قبل از عمل اصلا خوب نخوابيد چون نمي تونست نفس بكشه و بينيش كيپ كيپ بود (اين مسأله ما رو براي عمل مسمم تر ميكرد و راضيمون كرد كه عمل براي مهرسا اجباريه)

خلاصه روز شنبه 91/6/18 مهرسا رو برديم بيمارستان آريا براي عمل :

موقعي كه نوبت مهرسا شد تا بره اتاق عمل به من هم اجازه دادن وارد بشم . حدود نيم ساعتي پيش مهرسا موندم و موقعي كه نوبت مهرسا بود دكتر گفتش كه چون شيلنگهاي بزرگسال وصله شما اجازه بديد من يه خانوم بزرگسال رو عمل كنم بعد دختر شما رو عمل مي كنم (من هم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم و مجبور شدم قبول كنم)خلاصه بعد از حدود يك ساعت و اندي منتظر موندن دكتر گفتش كه يه كار فوري داره و بايد بره بيرون، مارو مي بينيد ؟مجبور شديم دوباره از اتاق عمل بيايم بيرون؛حالا تصور كنيد ساعت 11 هست و مهرسا هم 11 ساعته كه چيزي نخورده ،تو دست هركس هرچي مي ديد دلش ميخواست و از همه بدتر لباش از تشنگي خشك شده بود ؛بالاخره بعد از كلي مكافات دكتر ساعت 12 اومد و من هم بايد مهرسا رو بهشون مي دادم ؛منهم كه تا اون لحظه خودم رو خيلي كنترل كرده بودم و مهرسا هم چون لحظات آخري خيلي اظهار گشنگي و تشنگي مي كرد نتونسته بودم خودم رو نگه دارم و قطرات اشك همينطور بي اختيار ميومد و داشتم خفه ميشدم .

بعد از يه ساعت مهرسا بهوش اومد و مي بايست از ريكاوري به بخش منتقل ميشد.

موقعي كه ميخواستند منتقلش كنن اونچنان جيغي ميزد كه من گفتم الانه كه گلوش پاره شه هر چي هم بهش مي گفتيم ساكت شو و مامان پيشته هيچي نميشنيد و فقط داد ميزد(يه چيزي ميگم و يه چيزي ميشنويد)بالاخره توي بخش اينقدر تكونش دادم تا خوابيد و البته هر از چند گاهي هم داد و بيداد راه مينداخت.خدا رو شكر بعد از ظهر ترخيص شد و اومديم خونه و بعدش براش هر چي درست كرديم كه بخوره امتناع مي كرد تا اينكه حدود ساعت 4 شب كه خيلي گرسنش شده بود و دائم گريه مي كرد با يه حالت درمونده اي بهم اشاره كرد كه مامان جي جي مي خوام ؛منو مي بينه  بغض گلوم رو گرفته بود ديگه نتونستم خودم رو كنترل كنم و شروع كردم به گريه كردن.

بابايي رو بيدار كردم ازش خواستم كمكم كنه به مهرسا گفتيم كه ژله بستني كه بابا درست كرده رو ميخواد يا نه؟كه گفت آره ماهم كف بستني روي ژله رو بهش داديم تا بالاخره يه خورده جلوي گشنگيش رو گرفت و خوابيد و منم از خستگي بيهوش شدم .

گلوي مهرسا بعد از سه روز كه پيش دكتر رفتيم وضعيت خيلي خوبي داشت ولي بعد از حدود 5 روز گريه زاري مهرسا فهميدم كه لپش عفوني شده بود البته دليلش رو دقيقا نفهميديم،خدا رو شكر با عوض كردن آنتي بيوتيك (كوآموكسي كلاو به جاي آموكسي سيلين و سفكسيم)لپش هم هفته  گذشته خوب شده و مهرسا خانوم هم بعد از دو هفته مرخصي و استراحت پيش خاله سولماز ،رفتش مهدكودك (البته با كلي گريه و زاري كه من خاله هام رو مي خوام و مهدكودك رو دوست ندارم)

ديگه دستام خيلي درد گرفته و البته سر شما دوستان نيز همينطور

اميدوارم همه بچه ها هميشه سالم و سلامت باشن و از دعاي شما دوستان عزيز مهرساي من هم ديگه كمتر مريض شه تا شايد يه خورده جون بگيره

فعلا خداحافظ.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (53)

مامان سانای
1 مهر 91 23:09
ایشالله همیشه تندرست وسالم باشه و هیچوقت خدا بد نده.
هدیه جووووووووووووووون
2 مهر 91 9:04
سلام ای جووووووووووووووووووونوم خانوم خوشگل ناز دلم خون شد عزیزم انشالااااااااااااااااااااا که خوب خوب بشی و دیگه هیچ وقت مریض نشی همیشه خوش و سالم باشی گوگولی
مادر کوثر
2 مهر 91 11:47
سلام مامانی خداقوت خداروشکر که مهرسا جونمون الان حالش خوبه بیمارستان دکتر و دارو و عمل...همه ی اینا سخته و با تمام وجود درکت میکنم امیدوارم دیگه با بیمارستان سروکاری نداشته باشید مرسی که بهمون سر زدی. بوسسسسسسسسسس
نیلوفر مامان آوا
2 مهر 91 16:43
سلام مهرانه جون خیلی ناراحت شدم اما نگران نباش خوب میشه و خدارو شکر که زود بهش رسیدی. بچه هایی که لوزه عمل می کنند پشتش تپل مپل میشن. عزیزم الهی همیشه کنار هم سالم باشید. طفلی کوچولوی ناز
مامان نیایش
3 مهر 91 23:21
الهی بمیرم برات عزیزم خیلی سخته به خدا خدا برا یهیچ بچه ای بیماری نخواد خدا رو شکر که الان بهتره بیهوشی واقعا وحشتناکه طفلی بچه چی کشیده بمیرم خدا بهش سلامتی کامل بده و هیچ وقت دیگه مریض نشه ان شا الله ببوسش از طرف من
مامان امیر علی
6 مهر 91 19:20
ایشاله که همیشه سام و شاد باشیددددد
مهسا
7 مهر 91 22:59
سلام... خوبي مهرانه جان؟ ببخشيد كه من انقدر دير به دير ميام. تجربه عمل لوزه رو داشتم ولي براي مهرسا كوچولو خيلي متاسف شدم كه عملش انقدر پر دردسر بوده. آخه راستش رو بخواي براي من خاطره ي اون عمل يكي از بهترين خاطرات بچگيمه و هنوزم كه هنوزه هر بستني كه ميخورم به ياد بستني خوردن هاي اون چند روز ميكنم و خداي هم هيچ بستني طعم اون بستني ها رو به دهنم ديگه نميده. حيف كه مهرسا گلي خاطره ي تلخي براش از اين عمل باقي مونده.اميدوارم اين خاطره رو فراموش كنه و ديگه هيچوقت تجربه هاي اين چنين و مرتبط با بيمارستان ، اتاق عمل و درد و اينجور چيزها رو توي زندگيش نداشته باشه. روي ماه خودت و دخمل گلت رو ميبوسم. راستي عيد ميلاد امام رضا(ع) هم بهتون مبارك باشه. شادزي و مهر افروز
کاکل زری یا ناز پری
8 مهر 91 0:00
عزیزمممممممممممممم خوب شدی خالههههههههههه؟ مهرانه جون می دونم که به شما سخت تر گذشت ولی خدارو شکر که برطرف شد انشاالله از این به بعد همیشه خبر خوش و سلامتی
مامان شهرغريب
8 مهر 91 11:30
سلام مامان مهربون خسته نباشي خداروشكركه فرشته كوچولوخوب شده وسرحال اومده خيلي تقويتش كن وبهش برس.اميدوارم ديگه مريض نشه فرصت شدخوشحال ميشم بهمون سربزني
مامان مانی
9 مهر 91 13:08
آخه نازی عزیزم ...... شاد و تندرست باشی عزیزم ...
سمانه مامان پارسا جون
10 مهر 91 13:59
سلام مهرانه جون خوبی؟ گل دخترمون خوبه؟ خیلی ناراحت شدم ایشاا... ازین به بعد دیگه کارتون به دکتر و بیمارستان نیفته عزیزم با آرزوی سلامتی واسه همه کوچواوها
مادر کوثر
10 مهر 91 16:11
سلام مامانی امیدوارم مهرسای ناز ما خوبه خوبه شده باشه پیش ما هم تشریف بیارید بروزیم
بابای مهرسا
15 مهر 91 0:15
سلام دلیل غیبت طولانی من قطع شدن نت بود مرسی از حضورتون خوشحالم که مهرسا چون حاش خوبه
مامان آريا
15 مهر 91 12:55
عزيزم خيلي ناراحت شدم با خوندنش اميدوارم مهرسا جونم هم زودي خوب بشه و هميشه سالم و تندرست باشه
فرزانه
16 مهر 91 17:22
روز کودک بر شما کوچولوی معصوم و دوستداشتنی مبارک باشد...
مامان سانای
17 مهر 91 14:41
من قبلا فرصت نکرده بودم مطالب را کاملا بخونم الان که خوندم اشکم در اومد عجب دردسری کشیدید توی این مدت.الهی هیچ بچه ای مریض نشه روز کودک را هم تبریک می گم
شبنم
18 مهر 91 11:31
دخترتون خیلی ناز و گوگول و خوردنی به نظر می یاد!!!..هزار ماشالله.. خدا رو شکر که عمل لوزه اش با موفقیت انجام شد و حالا حال خانوم کوچولو بهتر شده..ای شالله همیشه سالم باشه.
نیلوفر مامان آوا
18 مهر 91 14:04
سلام مهرانه جون حال و احوال مهرسا جون چطوره. لطفاً زودتر آپ کن و خبرای خوش بده با عکسای قشنگ از دخملی.
مامان شهاب
21 مهر 91 20:37
همیشه سلامت باشی الهی مهرسا جون
نی نی پاتوق
22 مهر 91 21:05
سلام دوست من خدا را شکر که عملش خوب بوده و به زودی زود دیگه هیچ اثری ازش نمی مونه و کاملا خوب میشه .راستی دوست من به لطف خداوند انجمن تخصصی نی نی پاتوق راه اندازی شد از شما دعوت می کنم که به انجمن خودتون حتما سر بزنید و سوالات خودتون رو در اونجا مطرح کنید و اطلاعات خودتون رو هم در اختیار دیگران بزارید در صورت تمایل می تونید در هر بخشی که دوست داشتید فعالیت کنید همونطور که متوجه هم شدید وبلاگ پسر بد دیگه به روز نمیشه و تمامی مطالب به انجمن جدید منتقل شده منتظرتون هستم انجمن تخصصی نی نی پاتوق www.ninipatogh.com
مادر کوثر
23 مهر 91 10:48
سلام مامانی امروز تولد سه سالگی دخترم، کوثر جونه تشریف بیارید
مامان نيروانا
25 مهر 91 8:03
سلام مهرانه جون، فداي مهرسا عسلي كه چه زجري كشيده. دستتو محكم ميفشارم چون ميدونم زجري كه تو كشيدي خيلي خيلي بيشتر بوده، نگاه كه ميكنم ميبينم تاريخ پستت مال اول مهره. اميدوارم حالا يه كمي خستگي در كرده باشي و مهرساي گلم هم كاملاً تندرست شده باشه. ببخش كه خيلي وقته بهت سر نزدم عزيزم. مهرساي گلم رو ببوس. شاد باشين
مامان آرمان
25 مهر 91 16:49
سلام خدا را شکر که خوب شدی و عملت گرچه زیاد براتون ساده نبوده ولی آلان همه چیز خوبه.امیدوار که همیشه سالم باشی و دیگه تند تند مریض نشی.
مامان مهرسا
26 مهر 91 9:59
سلام . من اتفاقی با وبتون آشنا شدم.از آشنایی تون خوشبختم .الهی عزیزم چه سختی هایی کشیدی انشالله از این به بعد همیشه سالم و سلامت باشید.عکس های مشهد مهرسا جان هم خیلی ناز بودن .ماشالله
مادر کوثر
29 مهر 91 10:11
سلام دوست من با پست جشن تولد بروزیم تشریف بیارید
مادر کوثر
2 آبان 91 16:05
سلام سلام با پست های جدید بروزیم
مامان شهرغريب
10 آبان 91 8:22
سلام مهرانه عزيز كم پيداشدين؟
مادر کوثر
10 آبان 91 9:58
«نیمه ذی‏ الحجه» است و ملائک مشتاق به خاک آمده‏ اند تا قدم‏ های آسمانی دهمین بهار از راه آمده را بوسه‏ باران کنند... میلاد امام هادی (ع) مبارک
مامان پریسا
10 آبان 91 18:44
خدا رو شکر که مهرسا جون خوبه.
دانیال
11 آبان 91 21:33
سلام امیدوارم دخترتون کاملا خوب شده باشند . من قصد عمل بینی دارم دکتر قاسمی فقط توی بیمارستان آریا عمل دارن؟
رسیدگی بیمارستان آریا چطوره؟
سلام مرسي آره خوب شده نظر خاصي ندارم چون مهرسا كوچيك بود اجازه دادند من برم داخل اتاق عمل و بستري طولاني مدت هم نداشت چون بعد از ظهر مرخص شد ولي كلا خوب بود
مامان نيروانا
23 آبان 91 7:30
سلام مهرانه ي گلم خوبي؟ مهرساعسلي چطوره؟ مرسي كه مهرتون رو كماكان بر سر ما ميبارين و از نظرات قشنگتون سرشاريم. اميدوارم زودي آپ كني دلمون تنگ شده براتون
مامان شهرغريب
24 آبان 91 12:35
سلام مهرانه عزيز انشااله خوب وسلامت باشين
دانیال
24 آبان 91 13:20
ممنون . هزینه بیمارستان چقدر بود ؟ مهرسا رو ببوسید . خدا پشت و پناهتون
مادر کوثر
1 آذر 91 13:39
سلام دوستم کوثر جون با شبکه پویا شعر میخونه. شنیدین؟ تشریف بیارید منتظریم
مامان سانای
6 آذر 91 8:51
مادر کوثر
6 آذر 91 12:55
سلام دوستم .کوثر تو مسابقه نی نی و محرم ژورنال نفیس شرکت کرده...کدش 52 هست اگه دوست داشتی از روز سه شنبه تا 5 شنبه وقت داری به دخترم و یکی دیگه از نی نی های ناز اونجا رای بدی. اینم لینکش: http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1412.php ممنونممممممممممم
شمیم
8 آذر 91 10:03
سلام عزیزم خوبی من برا گلناز توی مسابقه نی نی و مرحرم شرکت کردم ممنون میشم بری تو این لینک و بهش رای بدی مرسی http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1414.php شماره 56 گلناز
مامان آرین
9 آذر 91 7:56
سلام ، خدا رو شکر که مهرسا جون بهتره .ایشالا دیگه هیچ وقت مریض نشه . اومدم بهتون سر بزنم و بگم ما هم دوباره برگشتیم ، اگه دلتون خواست پیش ما بیاین
هدیه جووووووووووووووون
29 آذر 91 18:42
سلام پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد. عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنیم . . .
مامان سانای
17 دی 91 21:50
شما کجایید ما دلمون براتون تنگ شده .
شکوفه گیلاس
15 بهمن 91 15:54
الهی.. انشا الله الان دیگه حالش خوبه؟؟واقعا عذاب اوره انشاالله هیچ مادری مریضی بچشو نبینه
مامان سارا
18 بهمن 91 12:00
سلام عزيزم از شنيدن عمل لوزه مهرسا جون خيلي ناراحت شدم. خدا رو شكر كه الان سالمه. ببخشيد من خيلي وقت بود كه سر نزده بودم و حتي وبلاگ سارا رو آپ نكردم سعي مي كنم تو چند روز آينده به دادش برسم.سالم و سلامت باشيد
یه دوست
20 بهمن 91 17:07
سلام یه خواهشی دارم ازتون یکی از بستگان من 1اسفند تولدشه من دارم براش یه فراخوان وبلاگی میزنم که همه برن تو وبش تبریک بگن بهش.. اگه شما هم بیاید باعثه خوشحالیه. نزدیکای 1اسفند شد بیاید و بهش تبریک تولد بگید.ممنون این هم وب اون بنده خداست http://girlly.blogfa.com/
مهسا
5 اسفند 91 18:01
سلام اسم دختر منم مهرساست 5 ماه از دختر نازتون کوچکتره من با اجازتون شما رو لینک کردم.
مامان سانای
20 اسفند 91 14:31
م
27 اسفند 91 11:20
بهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای زیستن آغاز بهار بر شما مبارک _______(¯`:´¯) _____ (¯ `•✦.•´¯) _____ (_.•´/|\`•._) _______ (_.:._)__(¯`:´¯) __(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯) (¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._) (_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶ __(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶ ____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶ _____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶ ______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶ _______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶ ¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶ ¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶ ¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶ ______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶ ____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶ ___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶ ___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶ _¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶ -_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ -----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___|___|___|_____|___|___|___|___ __|___|___|____|___|___|____|__|__ ___|___|___|____|___|___|_|__|___|_ __|___|___|____|___|___|___|___|__
مامان نیروانا
28 اسفند 91 11:44
عزیز من! بهار، دستان پرمهر توست که در باغ دلم جوانه زده. به حرمت سبز بودنت، دلم را خانه تکانی میکنم و پاکیزه نگاه میدارم تا با بهار یاد تو، زمان و مکان را عطر زندگی ببخشد. رد پای تحویل سالی دیگر بر تقویم دوستیمان گرامی ترین هدیه ی بهار است. پاینده باد و پاینده باشی. نوگل زیبای بهاریت را ببوی و ببوس. نوروز فرخنده
پرتابه
12 فروردین 92 16:19
سلام مهرانه جان وقتت بخیر... من یکی از اعضای پرتابه هستم. می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن... من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های 198 کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسی ما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی... منتظرتیم http://Partabeh.Com
نیلوفر مامان آوا
29 اردیبهشت 92 11:42
چرا نمیآپی؟!!!!!!
نازنین مریم
8 تیر 92 12:15
سلام چون یکی از راهای زمینه سازی برای فرج آقا و مولایمان حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) تربیت فرزندان شایسته ، و آماده کردن آنها برای یاری حضرت است مطالبی در این باره گذاشتم منتظر حضورتون هستم
مامان درسا
20 تیر 92 17:58
عزیزم خدارو شکر دختر خوشگلت حالش خوبه دلمون براش تنگ شده حتما با خرهای خوش بیئید وبا عکسهای خوشگل مثل همیشه بوووووووووووووووووووووووووو س برای خوشگل خانوم
مامان شايان
20 مرداد 92 12:13
آخي خيلي ناراحت شدم اما خدارو شكر كه خوب شد مي دونم مامي چي كشيدي يه سرما كوچك مي خورن پدر آدمو در مي يارن چه برسه به عمل الهي هميشه شاد و سلامت باشه
معصومه(مامان آریا)
29 مهر 92 13:32
عزیزم هر دوتا خبرت خوب و خوشحال کننده بود امیدوارم همیشه موفق باشی ما منتظر عکسا هستیم